دنياي مقالات ورزشي در اجتماع ها گرو وسیعی از کودکان و بزرگسالان هستند که به گونه ای خاص از جنبه های فکری، حسبی، عاطفی، هیجانات و یا ویژگیهای رفتاری با دیگر همسالان خود تفاوت دارند. این افراد به کمک ویژه ای نیاز دارند تا استعداد های نهائی خود را به شکلی مطلوب شکوفا سازند. تشخیص نیازهای ویژه این کودکان و بزرگسالان از جانب مربیان و افراد عادی به یک رشته طرح و برنامه ریزی ویژه منتهی می شود، که از جهات مختلف کمک موثری به این گروه است. برای معرفی نوجوانانی که خصوصیاتشان مانع می شود با بهره گیری از امکانات آموزشی معمول مداریش به صورت طبیعی رشد کنند واژه های متعددی استفاده شده است. ولی واژه ای که امروزه بیش از حد مورد استفاده قرار می گیرد واژه معلول و یا (handrcapped) می باشد و البته عده زیادی از متخصصان بر این عقیده هستند که واژه معیوب impaired و ناتوان disabled است که به افرادی اطلاق می شود که دارای نقص عضو هستند لذا کاربرد واژه معلول چندان صحیح نیست.[1] در عین حال اگر بتوان گفت كه هيجانها در سگها، گربهها و ساير موجودات زنده و نيز انسانها قابل تشخيص است بايد دانست كه در قشر معلول جامعه نيز عامل وجود دارد و همين احساسات هيجاني است كه سبب ايجاد برخي رفتارها در آنها مي شود و ما نميتوانيم بر روي يك ردة تكاملي خطي كشيده و نتيجه گيري كنيم، كه از آن رده به بعد ديگر هيجاني وجود نخواهد داشت. بدون شك تأثير هيجانها است و نوجوان در اين سن باشد هيجان و تكامل احساس و رشد عقل مواجهه است و بيشتر تابع هيجان است تا عقل سليم. سپس از مطالعة احساسات اين قشر از افراد اجتماع كه فرداي جامعه را ميسازند و شناخت و درك معضلاتي كه از راه طغيان هيجانات آنها ايجاد ميشود و امكان اينكه گاهي در افراد معلول نمود بيشتري داشته باشد، زياد ميباشد، لذا تصميم به بررسي موردي در رابطه با اين مسئله گرفتم و احساسات هيجانات را در آنها مورد بررسي قرار دادم. چرا كه هيجانات نيز مانند ساير انگيزهها تابع اصل يادگيري بوده و ظهور آنها در جوامع مختلف و سنين مختلف متفاوت ميباشد.
ضرورت تحقيق : مانند تمام افراد عادي يك فرد معلول (حركتي و حسي (نابينا)) نيز خواستار اين است كه باوي همچون ساير افراد رفتار شود. تعداد زيادي از افراد نابينا و معلول نميخواهند مورد ترحم قرار بگيريد و در عين حال ميخواهد ديگران آنها را درك كنند. بيشترين نيازهاي سازگاري افراد معلول (حسي و حركتي) به سلامت عاطفي ايشان مربوط ميشود و به دليل نارساييهاي حركتي و مشكلات ارتباطي و در بيشتر موارد ظاهر ناخوشايند، آنان اغلب از اجتماع طرد ميشوند يا نسبت به آنان دلسوزي بيش از اندازهاي ابراز ميشود، پذيرشي را كه تمام افراد در جستوي آنند، غالباً از آنان دريغ ميشود والدين و بستگان بيشتر اين افراد آنها را طرد ميكنند و از مسبوب بودن خود به آنان شرم دارند. (اين موضوع امروزه چندان صحت ندارد) آنان بدون آنكه براي پذيرفته شدن جو مناسبي در اختيار داشته باشند، براي رسيدن به خود فهمي و در پي آن دستيابي به حس شايستگي و خرسندي، با مشكلات بسياري روبرو خواهند بود. در مقابل، ناكامي شديد، كه احتمالاً با ترس زياد همراه است، در آنان امري عادي است. كودكان كه دچار آسيب ديدگي بينايي شدهاند، در مقايسه با سايركودكان داراي نيازهاي مشابهي هستند. اما درحقيقت آنان قادر نيستند به طور طبيعي ببينند، در موارد متعددي فعاليتهاي آنان را در بازيها تا ؟ محدود ميكند كه رشد جسمي آنان در كودكي در حد قابل ملاحظهاي كند ميشود. چون اشتياق فرد نابينا به حركت و بازي به سردي ميگرايد، وي غالباً به برخي رفتارها كه ؟ناگري خوانده ميشود، رو ميآورد، اين رفتارها عبارتند از آن حركتهاي بدني كه تصور ميشود فرد نابينا ميخواهد با انجام آنها بدون جا به جا شدن در فضا نياز خود را به حركت عضلاني برآورد. عقب و جلو شدن، ؟ سرو ... و از طرف ديگر اينكه نابينايي كه در سازگاري با محيط اطراف خود موفق نبودهاند، به طور دايم دچار اوهام و خيال پردازي ميشوند. به طور كلي يك معلول گاهي چنان احساس اضطراب و ترس از ناتواني جسمي و تأثيرهاي آن برآيندة شخص ميكند كه دچار دلواپسي و ترسهايي ميشود. معمولاً حالت سه خوردگي در اكثر آنها ديده ميشود و حس امنيت و اعتماد به نفس آنان مورد تهديد قرار ميگيرد. گاهي احساس گناه به معلول دست ميدهد و تصور ميكند با بلايي كه به آن دچار شده است كيفر گناهانش را ميبيند. از يكي از مشكل ترين كمكهايي كه ميشود به اين گونه افرد ؟ ناهنجاريهاي روحي آنان است. اگر افراد اجتماع از آنها انتظار داشته باشند كه از چندي ؟ كه باعث خوشحالي آنان ميگردد و يا خبري آنها را خشمگين نسازد، زماني افراد عادي را خشمگين نميكند، كاملاً مشخص است كه هنوز يك معلول را درك نكردهاند. نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها |
|||
|